١٥ بهمن ١٣٨٢

نسخه #١

صدايشان را مي شنويد ،قدمهايشان سنگين است ونفس هايشان به شماره افتاده است ،در ميان ا نبوه شلوغ خيابانها ومعابر عمومي، نقابها را يك به يك به چهره مي گذارند و صحنه ي جديد نما يش شهريشان را آغاز مي كنند .

ًآقا ببخشيد ….خانم اجازه مي ديد چند لحظه ….من ….من امروز كيف پولم را جا گذاشتم ،ميتونم خواهش كنم …..تو پخونه ،بازار دونفر،توپخونه ……ً

از نمايش دايمي زمان، نقابها را انداخته اند وپشت فرمان ماشين هايشا ن يا در صندلي هاي تاكسي به غفلتي عميق فرو رفته اند ، تا به ا نتظار فردايي نباشند ،به انتظار هيچ چيز نبا شند جز نقابي كه قرا ر است شهر بر چهره ي شان بگذارد ، بازي تازه اي در راه است ، زلزله اي براي بيدار كردن عزم ملي يا بهانه اي مذهبي تا همه ثا بت كنند ديندا رند يا ثابت كنند كه نيستند و…

گروه هنري آرتا را در اوايل سال 1382 خورشيدي تاسيس كرديم . در آنزمان ما چهار نفر بوديم كه در رشته هاي تئاتر و سينما كارمي كرديم . هدف ما حركت در يك قالب هنري خاص نبود ، بلكه مي خواستيم از طريق تخصصهاي خودمان و جذب هنرمندان ديگر به آثاري چند وجهي دست يابيم. اساس كاررا بر تجربه و پژوهش گذاشتيم و در بيشتر نشستها يمان از طريق گفت و شنود و تبادل تجربه ها ، پروژه هايمان را طرح ريزي مي كنيم ودر مهر ماه 82 پروژه اي در رابطه با شهر تهران آغاز كرديم .

اين پروژه در آغاز تاثير گرفته از كار عده اي دانشجو ي جوان در رشته ي تئاتر وسينما بود . اين دانشجويان به مدت يك سال با من كار كردند ، كاري كه بيشتر جنبه ي آموزشي داشت ،آنها مي خواستند خارج از فضاي حرفه اي تئاتر كشور دست به تجربه بزنند . ما كه نتوانستيم براي تمرينهاي خود جاي مناسبي پيدا كنيم .پس از مدتي سر گرداني و از مكاني به مكان ديگر رفتن ، سطح شهر را براي تمرينهايمان انتخاب كرديم : پاركها ،خيابانهاي شهر و حتي كوههاي اطراف تهران مكان تمرين ما شد. اين موجب شد كه تمرينهايي طراحي شوند كه بيشتر جنبه ي موضوعات شهري را داشتند ودر را بطه ي مستقيم با مردم شهر بودند .جالب اينكه گاهي در تمرينهايي كه در ارتباط مستقيم با مردم نبودند ، خود مردم نا خودآگاه ( گاهي هم خود آگاه) وارد بازي مي شدند .

زماني كه گروه آرتا تصميم گرفت پروژه ي شهر را آغاز كند ، بر آن شديم كه تجربيات اين دانشجو يان را وارد پروژه كنيم . از اين طريق اين گروه جوان به آرتا پيوست .

دو باره به سطح شهر رفتيم ، با اين پيش فرض كه فضا هاي شهر حكم صحنه ي تئا تر را دارند و مردم شهر با حضور و رفتار هاي شهري شان بازيگران روي صحنه هستند.

نكته ي جالب در آغاز كار ، موضع گيري گروه در برابر شهر بود. اعضاء كه به جز دونفر همگي متولد تهران و بزرگ شده ي اين شهر هستند ، با شهر خود بيگانه و در مقابلش گارد گرفته بودند . اين شايد بازتابي از حس تضادي بود كه بچه ها از زندگي خصوصي خود در رابطه با زندگي عمومي شهر داشتند. تضادي كه اگرچه در آن زندگي مي كردند اما هيچوقت آگاهانه با آن برخورد نكرده بودند . كارهاي اوليه تلاشي بود براي درهم شكستن اين گارد و وارد كردن مستقيم گروه به واقعيات شهري.

فضاي شهري باز و جاري تهران تجربه اي لابيرنت وار است. تهران ساختمان شهري پيچيده و متناقضي دارد. بافت سنتي شهر هنوز در برخي از قسمتهاي جنوبي آن به چشم مي خورد و در برخي از نواحي شمال شهر حالت روستايي اوليه اش حفظ شده، اما شهر به سرعت تبديل به كلان شهري مي شود كه تركيبي از ناهمگوني هاي فيزيكي، اجتماعي و سياسي است .

جمعيت جوان ، تضادهاي زندگي خصوصي و عمومي ساكنانش ، معماري ناهگون شهر و تغيير مدام فضاهاي عمومي به صحنه ي تظاهرات و برپايي مراسم مذهبي و سنتي گوناگون ، هويت نامشخص شهر را ترسيم مي كنند.

اما تهران اينگونه هويتي جديد مي يابد كه در آن زندگي به يك بازي (Game) شباهت دارد . بازيي بدون برد و باخت.

قرارگرفتن آگاهانه در اين بازي ناخودآگاه ، شهروند اين شهر را به يك بازيگر (actor) مبدل مي كند.

ما رفتارهاي نمايشي شهر را ثبت مي كنيم ، در شرايط واقعي اين رفتارها قرار مي گيريم ، نقش خود را در اين رفتارها جستجو مي كنيم و يافته هايمان را در نمايشهايمان بازسازي مي كنيم.

و در پي اين مهم كه اگر مكانهاي عمومي شهر كاركرد صحنه ي تاتر را دارند ، پشت صحنه ي اين تاتركجاست؟

+افزودن به مجموعه
 ایجاد پی دی اف
...