٢٤ مهر ١٣٨٦

نسخه #١

یادداشت تحریریه، صفحه ۶- فضاهای ممکن

در خلال پژوهش‌هاي‌مان براي اين شماره از مجله به مقاله عجیبی برخورديم در بخش هنري روزنامه‌اي كه در سال 1356 چاپ شده بود؛ عنوان مقاله چنين بود: «فانتزي هنری! / خيابان شاه‌رضا هنر است…! / اندر توضیح احوالات یک نمایشگاه و گشت و گذاری توی آن». این مقاله ظاهراً نقد يك نمايش‌گاه است كه در قالب شرحي از گردشي تخيلي در خيايان شاه‌رضا و رويارويي با جلوه‍هاي گوناگون هنر در اين خيابان بيان شده است. در كنار نوشته، تصوير پوستر نمايش‌گاه به چشم مي‌خورَد كه عنوان آن كارهاي کورش شيشه‌گران: خود خيابان شاه‌رضا است. در این پوستر ، با قلمي ريز تر از قلم عنوان ،خيابان شاهرضا جلوه گاه اصلي هنر هاي گوناگون از نقاشي گرفته تا تئآتر و معماري و موسيقي و غيره، قلمداد شده است. به اين ترتيب نمايش‌گاه مذكور در واقع همان زندگي و امور روزمره‌ي خيابان شاه‌رضا بود و خود هنرمند نيز آن را كار هنري "حاضر و آماده‍‌"(readymade) خود توصيف مي كرد: يك كار هنري مطلقاً مفهومي (conceptual)، متشكل از فقط يك پوستركه نسخه‌هاي متعددي از آن مدتي در طول خيابان شاه‌رضا آويزان بوده است.

اما نكته چشم گير در اين بريده‌ي روزنامه ، يادداشت "دبيرسرويس" هنر است كه پيش از آن نقد آمده، و با لحني (نمي دانيم چرا) تمسخر آميز مي گويد:

«در حالیکه پوستر «کارهای کورش شیشه ‍گران:‍ خود خیابان شاهرضا» به دستمان رسیده بود و نویسندگان هنری ما در معنای آن حیران بودند، یک نامه از شیشه‍گران دریافت داشتیم که همزمان بود با مطلب فانتزی که همکار دیگرمان در باره این « نمایشگاه » تهیه کرده بود. هم نامه و هم مطلب را با هم چاپ می‍کنیم- که در فرصت عید مناسبت بیشتری پیدا می‍کند.»

منظور سردبير از «… در فرصت عید مناسبت بیشتری پیدا می‍کند» چه بوده ؟ اين كه در ايام تعطيلات خوانندگان روزنامه وقت بيش‌تري براي بازديد نمايش‌گاه خواهند داشت – آن‍هم هنگامي كه اكثر مردم شهر را ترك كرده‌اند و فعاليت‌در خياباني چون شاه‌رضا به حداقل رسيده است؟ يا منظور آن است كه تعطيلات درواقع بهترين زمان براي بازنگری – تخيلي – خيابان شاه‌رضاست؟ نامه‌ي شيشه‌گران به سردبيران روزنامه به روشني نشان مي دهد كه اثرش (پوستر) موضوع سوء تعبير جمعی قرار گرفته. و عده اي واقعا راهي خيابان شاه‌رضا شده بودند تا آثار به نمايش در آمده را ببينند. درخواست شيشه‌گران از سردبيران روزنامه آن بودكه موضوع را براي مردم روشن كنند. به اين سبب آنان تصميم مي‌گيرند كه نامه‌ي او را در كنار نقد تخیلی خيابان شاه‌رضا چاپ كنند. اما خود آن نقد، اگر نگوييم حاكي از بي توجهي و بي اعتنايي به آن اثر است، دست كم بايد گفت اوج اين سوء تعبير است. راوي كه ظاهرا بازديد خود را از نمايشگاه گزارش مي‌كند، با لحنی طنزگونه‌ و بدبينانه ، كار شيشه‌گران را پوچ و بی اساس جلوه میدهد.

اعضاي جامعه‌ي هنري غالب در آن زمان كه طرف‌دار رواج هنر مدرن در ايران بود ، خود را با مسائل و معضلات بومي هم عصر نمي ديدند .آنان. هنر مدرن را ادامه‌ي زندگی و گرایش‍های مدرن در ساير زمينه‌ها مي‌دانستند كه حاكميت در سال‌هاي دهه‌ي 30 و اواخر دهه‌ي 50 خواستار رواج آن بود. طبقه متوسط در حال ظهور به جاي نقدراستين نظم يا عرف سياسي حاكم، اسير وسوسه هنر نو (به ويژه نقاشي) بود– البته غير از تعداد اندكي هنرمند و اتفاق های هنری نادري كه غالبا با استقبال روبرو نمي شدند و ادامه نمي‌يافتند. موضوع عمده و اصلي مباحثات، همواره مقوله‌هاي هويت تاريخي و فرهنگي ،در تقابل با هنر و واردات فرهنگي غربي، بود. اين‌ بحث‌ها به آنچه در کوچه و خيابان رخ مي‌داد ارتباطي نداشت. شكاف عظيم بين مسايل جامعه‌ي هنري و رخدادهاي اجتماعي و سياسي در حال وقوع ، واكنشي در پي داشت : در سال های نخست پس از انقلاب 1357 ، در توليد هنري و آموزش هنري هر چيز غربي – و در نتيجه ، مدرني – نفي شد. به هر حال، پرسشي كه ،حتي تا امروز،به آن پرداخته نشده جاي‌گاه كار هنري در اجتماع است. پوستر شيشه‌گران ،كه در طول خيابان آويزان بود،از اين لحاظ شكل مداخله‌ (intervention) به خود مي گيرد كه لايه‌اي دیگر را در درون بافت خيابان شاه‌رضا آشكار مي كند، پوستر او فضايي خيالي است براي برداشت تازه‌اي از شهر بر مبناي فعالیت روزانه‌ي ((daily practice آن.

خيابان شاه‌رضا ، محور شرقي –غربي تهران كه در اواخر دهه‌ي 30 [ميلادي] احداث شد– درواقع يكي از محل‌هاي اصلي اشاعه، یا شايد بتوان گفت ، تحميل مدرنيته به شهر تهران بوده است. اين خيابان، به همراه خيابان‌هاي اصلي متعدد ديگر، زمينه‌ي اجراي طرح مدرن‌سازي معماري، جامعه، فرهنگ و آموزش شد. به هر روي، در سال 1357، كه اين طرح بلندمدت به نقطه‌ي اوج خود رسيده بود، خيابان شاه‌رضا محل مباحثات و تظاهرات سياسي شد و به سرعت به يكي از محورهاي مهم شهري انقلاب اسلامي سال 57 تبديل گشت و پس از استقرار جمهوري اسلامي نام آن به خيابان انقلاب اسلامي تغيير يافت.

اين شماره‌ي مجله‌ي صفحه به طور كلي به مقوله‌ فضا و بعضي مباحث مربوط به آن مي پردازد: فضا و عمل، فضاي رويداد و توليد، فضاي بسته و باز disclosure and enclosure)). در ضمن اين بررسي پرسش‌هايي به ذهن ما خطور كرد كه چه بسا بي پاسخ مانده باشند اما بي‌ترديد در اين شماره از صفحه به مرور شكافته شدند؛ از جمله:

در جامعه اي مانند ايران كه عدم تداوم، انسداد فضايي، و گسست فرهنگي بر هنر و كار هنري غالب است ،فضاي هنري چه معنايي دارد؟ آيا فضاي هنري مي‌تواند در طول فعاليت خود دوره‌هاي حضور موثر و عمل اجتماعي به وجود آورد؟ آيا اين دوره‌هاي ناممتد مي توانند در آن فضاهاي بسته و مسدود شكافي به وجود آودند؟ فضا چگونه خصلت گفتماني مي‌ يابد؟ مدرنيته تا چه حد الگوي (پارادايم) توليد فضا براي هنر را فراهم كرده – و مي‌كند؟

در بررسي مقوله‌هايي كه در اين پرسش‌ها در ميان است، تنگناها و مخمصه‌هاي تاريخي‌اي را كه بر توليد فرهنگي ايران تأثیر گذاشته‍اند نمي توان ناديده گرفت. در اين شماره هم بريده هايي از مجله‌ها و روزنامه‌هاي گذشته را تجديد چاپ كرده ايم كه بازتابي اند از معضل‍های طراحي معماري، تعهدات اجتماعي هنر، اعتقادات راسخ ايدئولوژيكي و عدم تداوم الگوهاي مدرنيستي و روند عملی آن‌ها؛ وهم با بعضي از دست‌اندركاران هنر و فرهنگ، معماري و طراحي شهري گفتگو كرده ايم . وجه اشتراك اين گفت‌وگوها آن است كه مباحث و مضامين آنها معرف تاخير عيني و ذهني مدرنيته در ايران است. با اين حال، همه‌ي فعالیت‍ها و تجربه‌هايي كه در اين گفت‌وگوها درباره‌شان صحبت مي‌شود خود خود بالقوه يك دستاوردند.

اين شماره صفحه نيز مانند شماره هاي پيشين ادامه‌ي دغدغه‌هاي هميشگي ما و گشايش بحث دنباله‌داري است كه در شماره‌ها و پروژه‌هاي آينده به طور گسترده‌تري پي‌گيري خواهند شد.

نقد پروژه پوسترهنر+هنرکورش شیشه گران، روزنامه رستاخیز۱۳۵۶

+افزودن به مجموعه
 ایجاد پی دی اف
موارد مشابه:

برچسب‌ها

فضاهای ممکن

متن‌ها

هنر+هنر

...