پیشگفتار (مجله شماره ۱۰)
چرا برخی مواد بهصورتی ماندگارتر در تاریخ نفوذ میکنند؟ این چه سماجتی است که با آن وارد تاریخ میشوند و دیگر بیرون نمیروند؟ کدام درک انسانی ما از تداوم با این سماجت غریب همدست است؟
اینها اولین سؤالهایی بودند که وقتی به تریاک به عنوان موضوع این شماره فکر میکردیم از خود پرسیدیم. احتمالاً سرراستترین جواب به این که تریاک چهگونه وارد تاریخ شده این باشد: در قالب دود و از طریق استنشاق.
کشیدن تریاک یکی از مؤثرترین شیوههای استعمال آن است چرا که باعث آزاد شدن میزان بیشتری از مادۀ مخدر، تأثیر سریعتر بر سیستم عصبی و اعتیاد بیشتر میشود. در گذشته خوردن تریاک بیشتر رواج داشت. اما با تجارت تریاک در قرن نوزدهم بود که کشیدن، تقریباً بهطور کامل، جای دیگر شیوههای مصرف تریاک را گرفت. گسترش تریاککشی مخصوصاً بعد از دو جنگ تریاک (۱۸۴۲-۱۸۳۹ و ۱۸۵۶-۱۸۶۰) این ماده را به سرعت بدل به اصلیترین کالای تجارت استعماری کرد: فرایندی که سرآغاز شیوههای تولید سرمایهدارانه و مصرفِ انبوه در اقتصاد بازار جهانی بود.
رویآوردن به دود، مجرای تنفسی را در گسترۀ شبکه تجارت تریاک قرار داد و کارکرد استنشاقی آن را در ساختار تجارت ادغام کرد. به بیان دیگر «دم فرو بردن» پرولتاریزه شد و با ماشین استعمار سرمایهداری همآهنگ گردید. ادعای نابهجایی نخواهد بود اگر بگوییم این همآهنگسازی ریه پیشدرآمدی بود بر بیرونیسازی اندامهایمان توسط سرمایهداریِ سایبری از طریق تکنولوژیهایی که ما کمابیش به خواست خود بخش فزایندهای از کارکردهای زیستی و شناختی خود را در اختیارشان میگذاریم.
اما آیا دود تریاک کاملاً در دستگاه استعماری-سرمایهداری ادغام شده است؟ آیا اساساً در این عادتِ کشیدن جریانهای دیگری (یا حتی متضادی) از گذر دود وجود نداشته است؟ در سال ۱۸۷۸ ژانگ چانگجیا، نویسندۀ دورۀ کینگِ متأخر، بند زیر را در مطلب خود «یانهوا، گفتار تریاک» نوشت که در مجموعهای از منتخبات در شانگهای بهچاپ رسید:
جنگافزارها، ابزاری شیطانیاند که پادشاهان فرزانه صرفاً به ناچار به کار میگیرند. امروزه در توصیف اسباب تریاککشی به لولۀ وافور میگویند «تفنگ» و به زبانهای که به دهان میگذارند «قعر دریا» (هایدی) و به سوراخ حقه وافور «دروازۀ کشمکش» (دومن). این نامها نشان میدهد که تریاک چهچیز مهیبی است. اما عادت مکرر مردم را به این واقعیت بیحس کرده، طوری که آنها ابزارهایی خطرناک را مستقیماً بر بدن خود اعمال میکنند. سادهتر است تصور کنیم که فرد کاملاً به آنچه میکند آگاه است و بااینحال چنین اشتباهی را مرتکب میشود.۱
ژانگ با بکارگیری لفظهایی نظیر «تفنگ،» «قعر دریا» و «دروازۀ کشمکش» برای بخشهای مختلف وافور به پیوستگی تنگاتنگ دود تریاک با کشتیهای جنگی غربی در زبان چینی اشاره میکند.۲
با این حال لحن ژانگ در نقل قول فوق دوپهلوست. او تصویری از تریاکیهایی به دست میدهد که دود تریاک را از «دروازۀ کشمکش» به درون «تفنگ» و از«قعر دریا» میگذرانند و وارد بدن خود میکنند. انگار که هر استنشاقی گذری دوباره از خط آتش است، «اشتباهی» خطرناک که مکرر تکرار میشود. اما در عین حال این «عادت مکرر» که با «آگاه»ی کامل اتفاق میافتد نه تنها تریاکی را بیحس میکند بلکه خطرهای وافور/تفنگ را تقلیل میدهد، تا حدی که میتواند «آن را مستقیماً بر بدن خود اعمال کند.» به بیان دیگر، تکرار سنتزی را در جهت تعیین یک «اسبابِ» (تریاککشیِ) جدید از پیوستاری بعید میان قطعات و معانی نامتجانس محقق میکند. ژانگ در حالی که حکایتی هشداردهنده درباره تریاک ارائه میدهد، وافور را همچون «ابزار» جدید پروتزِ معنایی تصویر میکند (در زمانهای که چین گذاری با شتاب و خشن به مدرنیته را تجربه میکند).
عادت استنشاق یک مادۀ مخدر میتواند به سمت تغییرِ تدریجیِ پیوستارِ مادی، و حتی فرهنگی و سیاسی آن ماده سوق داده شود. عادت ممکن است با تجربه کردن تحولی دشوار پدید آید اما لزوماً محدود به آن تحول نیست. عادت نوعی سکون یا اینرسی نیست بلکه محصول رفتارهایی حساب شده است که با تکرار شدن، تأثیر نیروهای (تاریخی) بیرونی را کاهش میدهند و با گذر زمان آنها را از کششها و خواستههایی ملهم میسازند که معطوف به تحولات آیندهاند.۳
سرمستی در حد مسمومیت (intoxication) حالتی است که شخص کمترین فاصله را با یک مادۀ خارجی دارد؛ جایی که با آن ماده همساز میشود یا آن ماده با او همساز میگردد. صحبت از درجات مجاورت سمی یا درمانی با آن ماده است. «شخص ممکن است با گذر زمان به خطرناکترین سمها نیز عادت کند» و «ناسالمترین هوا و غذا برایش بدل به شرایط تندرستی گردد»۴ ـــ البته به شرط اینکه ما زمان را به نفع خود سوق داده باشیم. کار نوشتن هم به نوعی «عادت مکرر» است: تعهد به تغییر خصلت مادی محتوای نوشتار از طریق ملهم ساختن آن با گذرهای متضاد.
موضوع این شمارۀ مجله صفحه با ایدۀ دود تریاک به مثابه «ماشین نگارش» آغاز شد. از همان ابتدای تجارتِ تریاک نوشتههایی نه فقط دربارۀ تریاک بلکه همچنین به واسطۀ آن بهویژه در کشورهایی که به شبکههای امروزین و گذشتۀ تریاک مرتبط بودهاند نوشته شده است. این شماره با ارجاع به رابطۀ عمیق میان نوشتن و مخدر، بهویژه ورای سنت ادبی غربی، به این پرسش میپردازد که امروزه کدام مشتقات مفهومی و مادیِ سرمستی\مسمومیت میتوانند سرحدات جدیدی از رابطۀ شیمیایی، تاریخی و تکنولوژیکیِ ما با جهان را اسبابچینی کنند.
- ژانگ چانگجیا، «یانهوا، گفتار تریاک،» در کیث مکماهون، سقوط خدای پول، تریاککشی در چینِ قرن نونزدهم (لانهام: انتشاراتی روان و لیتِلفیلد، ۲۰۰۲)، ۲۱۱.↩
- این رابطه زبانشناختی در اولین پاراگراف «گفتار تریاکِ» ژانگ بهخوبی پیداست: «آپیان را یاپیان هم مینویسند. در بنکائو به آن افورونگ میگویند. امروزه به سادگی به آن یان (دود) یا دایان (دود بزرگ) یا وویان (دود سیاه) و در غیر این صورت یانگیان (دود دریای غربی) میگویند. نگاهی به کاراکتر «یان» نشان میدهد که از کاراکترهای هوئو (آتش)، خی (غرب) و تو (خاک) ساخته شده است. هنگامی که این کاراکتر شکل گرفت گویی وضعیت امروزین تریاک را پیشبینی میکرد: آتش (میآورد) خاک (از) غرب. گفته میشود که در زمان اختراع نوشتن، از آسمان ارزن میبارید و دیوها شبها میگریستند. این مثل قدیمی برای امروز نیز صادق است.» این نقلقولها از ژانگ چانگجیا برگرفته از متن «یانهوا، گفتار تریاک» است که کیث مکماهون آنرا دربخش پیوست کتاب خود سقوط خدای پول، تریاککشی در چینِ قرن نونزدهم (لانهام: انتشاراتی روان و لیتِلفیلد، ۲۰۰۲) به انگلیسی ترجمه و منتشر کرده است.↩
- این تعبیر عادت از نظریه فلیکس راوسون (۱۹۰۰-۱۸۱۳) در کتاب او درباره عادت (انتشارات گروه بینالمللی کوانتینیوم، نیویورک: ۲۰۰۸) گرفته شده است. در این زمینه مقالهای را ببینید که محمدعلی راهبی در همین شماره با عنوان «افیون و زمان» نوشته است.↩
- فلیکس راوسون، او درباره عادت (انتشارات گروه بینالمللی کوانتینیوم، نیویورک: ۲۰۰۸)، ۶۳.↩