درايران رابطه قدرت/اقتدار و فضاى عمومى از ابتداى انقلاب تاكنون دستخوش دگرگونى وتغييرات بسيار شده است . مدت ها در ايران اقتدار سلطنت (حكومت) برمردم ، اقتدار پير برجوان ، مرد بر زن ، پدر و مادر بر فرزندان و غيره اقتدارهاى مسلم و بى چون و چرا جامعه بوده اند . اين اقتدار در سطح شهر نمود طبقاتی داشته و شكل و تعريفى جغرافيايى نيز پيدا كرده بود . تهران به عنوان مرکز اداری، اقتصادی ، فرهنگی ، آموزشی درمقابل بقيه شهرهاى كشور و در تهران شمال شهر و محلات اعيان نشين در مقابل محله هاى محروم جنوب شهر داراى صلابت و اقتدارى خاص بودند . تهران دو شهر مجزا بود با دو جامعه و دو فرهنگ متفاوت . ديوارى نامرئى ولى از لحاظ ذهنی بس ضخيم فضاهاى مختلف شهر را از نظر فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى از يكديگر جدا و ورود افراد را به فضاهاى مختلف كنترل و تنظیم مى كرد . به این ترتیب نوع و كيفيت و شكـل حضـور افـراد در فضـاهاى عمـومى شهرداراى نشانه هاى قابل شناسايى تمايز طبقاتى در سطح جامعه بود .
تاثیری که انقلاب اسلامی بر ساختار اجتماعی و شهری تهران همچون دیگر شهرهای بزرگ ایران گذاشت از هر نظر غیر قابل انکار است. ازاولين مظاهر وقوع انقلاب در ايران تبديل 'فضاى عمومى' به 'فضائى برای عموم' بود. تهرانيها با شروع تظاهرات شهرخود را در تمامى پهنه آن تصرف كردند و ممنوعيت هاى طبقاتى وفضايى را درهم شكستند . خيابان انقلاب به عنوان محورى نمادينی كه تهران را به دونيم شمالى وجنوبى تقسيم مى كرد و درعين حال محل استقرار دانشگاه تهران وكتاب فروشى ها و در نهايت يادآور فضاى نمادين طبقه متوسط جديد بود ، تبديل به اولين فضاى رويارويى و سپس اولين ملاقاتهاى طبقات مختلف اجتماعى شد . شروع انقلاب درعين حال آغاز مرگ اقتدار ديرينه و آغاز تولد اقتدارى جديد بود كه درعين نو وانقلابى بودن ريشه در سنت و مذهب داشت . اين اقتدار جديد با اقتدار زمان شاه تفاوت ماهوى داشت و با شروع جنگ قدرتى روز افزون در سطح جامعه پيدا كرد.
آنچه اقتدار جديد را از اقتدار قبلى متمايز مى نمود در واقع بى مكان بودن آن از لحاظ جغرافيايى و فضايى و طبقاتى بود . این اقتدار كه براساس ممنوعيتهاى مذهبى و انقلابى شكل گرفته بود در واقع جايگاه اجتماعى وتعريف شده مشخص و قابل طبقه بندى مانند گذشته نداشت ونهايتاً امكان ظهور آن در تمامى طبقات اجتماعى و مكانها و فضاهاى شهرى موجود بود . پس آنچه كه در همان ابتدای انقلاب چهره شهر را در فضاهاى عمومى تغيير داد درواقع جابجايى نوع اقتدار بود .اقتدار جديد درفضاهاى عمومى به سرعت تبلور عينى يافت و در ظاهر و هنجارهاى جديد جامعه نیز خود را نشان داد . زنان على رغم نقش غير قابل اغماض خود در انقلاب زودتر از ديگران تحت اقتدار جديد پدر سالارانه با پسوند و پشتوانه انقلابى قرار گرفتند و كيفيت و نوع حضورشان در فضاهاى عمومى شهرها تغيير ماهوى يافت . اين شکل و ماهیت حضور در فضاهاى عمومى شهر بزودى به صورت نرم جامعه اسلامى در آمد . ازاين پس نه تنها ظاهر افراد بلكه رفتار و هنجارآنها در فضاهاى عمومى تحت قواعد جديدى قرار گرفت كه اين بار ريشه در تفكرات سنتى ، مذهبى و انقلابى داشت . نرم هاى جديد اجتماعى به صورت قدرت كتنرل كننده حاكميت جديد در فضاهاى عمومى رواجى گسترده يافتند و الگوی جدیدی برای حضور زنان و مردان در شهر تعیین نمودند.
به اين ترتيب در فضاهى اجتماعى ايران قدرت وكيفيت حضور افراد در فضاهاى عمومى در رابطه تنگاتنگى قرار گرفتند كه در نوع خود تازگى داشت . اين رابطه پس از انقلاب اسلامى ، خود را بيشتر در ارتباط با جنسيت و سن افراد نشان داد و باعث شدتا زنان و جوانان بيش از ديگر شهروندان تحت نفوذ اقتدار جديد قرار گيرند . اما به علت پيچيدگى روابط اجتماعى در جامعه ايران اين اقتدار نيز به سهم خود و على رغم قدرت و نيروى اوليه خود در زمان و در مكان در تغيير مداومى قرار گرفت كه بيش از هر چيز ناشى از بروز پديده همزمانى در فضاها و زمانهاى مختلف بود. اين همزمـانى ها در نتيجه حاكميت اقتـدار سنتى در درون جـامعه اى بروز نمود كه درعين حال ميل و گرايش شديد به سوى جهانى شدن و تطبيق خود با الگوهاى جهان توسعه يافته و مدرن داشت وبنابراين بيش از همه در فضاهاى بزرگ و مدرن شهرها و به ویژه در تهران نمود پیدا کرد. تا سالها (به خصوص قبل از انتخاب آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور در سال ١٣٧٦) ميدانهاى بزرگی چون ميدان ونك و يا وليعصر اين قابليت را می یافتند كه در موقعيت زمانى خـاصی (برای مثال زمانهائی که پاسداران انقلاب اسلامی به دلایل مذهبی و یا اجتماعی، فرهنگی و یا امنیتی تصمیم به کنترل فضاهای عمومی را می گرفتند)، به ناگهان تبـديل به فضـاى محصور بزرگى می شدندكه درعين باز و وسيع بودن و درعين اينكه در بطن دنياى امروز قرار داشتند، تحت قواعد وقوانين سنتى فضاهاى بسته اندرونى/بیرونی٣ درآيند . ميدان بزرگ وشلوغ شهر ناگهان تبديل به مكانى ميشد كه هر نوع ظاهر ، رفتـار و حضـورى مى باید پيـرو الگـوى خاصى ، شکل گرفته از ممنـوعيت و اجازه ها باشد . اين گونه همزمانى هاى متضاد در فضاهاى شهرى قادر بودند تا برحسب مدت زمان معين عملكرد و حتى هويت مكان وفضا را به شدت تغيير دهند و جامعه را بيش از پيش دچار دو و يا چند گانگى وتضاد نمايند .بنابراين آنچه دراین سالها در جامعه شهـرى تهـران جالب به نظر مى آيد، قابلیت گذرا و موقتى بودن مكان/فضا است كه باعث مى شود تا مكانهاى مختلف در زمانهای متفاوت داراى مفاهيم متغير گردند وعملكرد هويتی مشخصى در طول زمان نداشته باشند .
اين موقتى بودن وچندگانه بودن مفاهيم فضايى/زمانى بيشتر مختص مكانهايى است كه بيش از ساير فضـاها داراى خصـوصيات شهـرى و مدرن هستند ، زيرا محله هاى سنتى تقريباً هميشه داراى مفهوم وعملكرد شناخته شده اى هستند و هويت ثابتى دارند . دراين محلات كنترل زنان وجوانان به عهده مردم محل است كه حضور مستمر دارند و از كدهاى رفتارى و ظاهرى خاصى پيروى مى نمايند ، درحالى كه در محلات شلوغتر و مدرنتر شهر به علت وسعت فضاها و خصوصيت ناشناس بودن افراد، اين امكان كنترل از لحـاظ فـرهنگى و اجتمـاعى براى افراد محل وجود ندارد. پس بـروز پـديـده همـزمانى تا اندازه زيادى به ساختار اجتماعى ، فرهنگى واقتصادى مكان ها و فضاهاى شهرى مربوط مي شود. خصوصيت گذرا ومـوقتى بـودن فضا و مكـان برای بسیاری نشانه اى است از نهـادينه شدن مـدرنيته درجـامعه ، زيرا در اين صورت روابـط اجتمـاعى نيز مانند فضـا بيشتر در حـال 'شدن' خواهند بود تا 'بودن'. اين دوخصوصيت كه درافكار پست مدرنيستى درموقتى بودن هويت بروز مى كند ، درمورد جامعه وفضا درتهران نيز صادق است . اما دراينجا خاصيت موقتى بودن وتغيير عملکرد مكان هم مانند هویت افراد درفضاهاى عمومى دراتباط قرار مى گیرد با مرحله سخت گذار انقلاب و همزمانى مراحل زمانى خـاص که در اینجا عبارت است ازاعمال الگوهای رفتاری و پوششی اسلامى/سنتی در شهری که بر اساس شیوه زیست مدرن و امروزی شکل گرفته است. اين تجربه درنوع حضور زنان در فضاهاى اجتماعى معناى خاصى پيدا مى كند وبه نوعى، گذرى مى شود بى وقفه از سنت به مدرنيته/پست مدرنيته ، واز فضاى اندرونى به فضـاى بزرگ شهـر جهـانى. اما در مـورد خـاص تهـران رونـد عكس آن باز هم جالبتر است يعنى تبديل ناگهانى و موقتى فضاى بى مرز شهر جهانى به فضاى بسته اندرونى هاى قديمى .
بی مکان کردن فضای محصور اندرونی
بسته بودن فضای زنان وحاكميت قوانين 'اندرونى' هنوز در بسيارى از محله های قدیمى و نزد خانواده هاى سنتى وجود دارد . دراغلب محله های سنتی ، كوچه ها و بن بست ها درامتداد خانه ها قرار دارند و به نوعى فضاى گذر از فضاى بسته خانه به فضاى بزرگ شهر محسوب مي شوند . در این محله ها همسایگان ، خویشان و مردم محل خود وظیفه کنترل رفتار، نوع حضور و حتی نوع معاشرت زنان و جوانان را بر عهده دارند. بنابراین اگر محله سنتى را خود نوعى اندرونى بنگاريم ، مى توانيم فضـاى بزرگ شهر را بيرونى قلمـداد نماييم ، فضاى آزاد ، فضاى مردانه ، فضاى كار و فضاى گمنامى. درخيابان ها و در ميدان هاى شلوغ پايتخت وارد فضاى آزاد شهرى مى شويم كه هزاران انسان گمنام وناشناس به سرعت از كنار يكديگر رد مى شوند وحتى نظرى به ديگرى نمى اندازند . كنترل محلى دراين مـراكز بزرگ شهری تقريبـا ً غير ممكن است وگمنـامى وكثـرت افـراد خود باعث آزادى در 'نوع حضور وبودن' مى شود .اما على رغم اين نوع آزادى در فضاهاى بزرگ شهرى ، مكان هاى عمومی و یا نیمه عمومی، فضاى خيابان ها ، پارک ها و ميـدان هـاى شلـوغ پـايتخت هم می توانند در زمان هاى خاصى به ناگـاه تبديل به فضاى بسته اندرونى با شبكـه هاى درهم تنيـده اى از فضاهاى محصور شوند و ظهور ناگهانى ممنوعيت ها وكدهاى مختلف رفتارى وظاهرى براى 'نوع بودن وكيفيت حضور' زنان وجوانان شوند و فضاى آزاد و باز شهر را براى آنان به طور ناگهانى محدود و 'محصور' نمايند.
اين امر موجب شد تا پس از انقلاب مفهوم اندرونى به معناى فضاى كنترل شده (ونه فضاى زنانه) به اشكال مختلف در زندگى روزمره زنان ايرانى بازسازى شود . رواج شيوه هاى جديد زندگى وعمومى شدن فرهنگ شهرى دركنار حاكميت اخلاق اسلامى باعث شد تا فضاهاى محصور وكنترل شده اى مانند اندرونى (خانه ها) مفهوم مكانى خاص خود را از دست بدهند و بدون اينكه داراى جايگاه مكانى خاص ويا مقيد به داشتن حصارى فيزيكى باشند ، توانايى نقل ومكان درفضا وقابليت تكرار در زمان ومكان را داشته باشند . با ورود بيش از پيش زنان به فضاهاى شهرى وعرصه هاى عمومى ودرتناقض قرارگرفتن با ديدگاه هاى سنتى كه حضور گسترده زنان را عرصه هاى عمومى برنمى تابيد ، فضاى اندرونى وكنترل شده نيز، توانايى انتقال از خانه به محله و سپس به فضاهای بزرگ شهری را در زمان هاى خاص پیدا نمودند . اين توانايى نه تنها درفضاهاى عمومی شهر متجلى شد بلكه به نوعى نيز نحوه وشكل حضور زنان را درمحيط شهرى تحت تأثير خود قرارداد . در دهه اول انقلاب حاكميت رنگ سياه درحجاب زنان (به اجبار ويا به اختيار) به بهترين وجه معناى اندرونى قابل نقل ومكان را درفضا القـا مى نمـود . همانگونه که ديوارهاى بلند محله هاى قـديمى درطول كوچه ها به شکل يكنواخت وخستگى ناپذير تكـرار مى شوند تا هـويت خـانه وانـدرون (جايگاه زن) را ازديد غير درامان بدارند ، همسـانى چشمگير حضور زنان سياهپوش درفضاهاى عمومى شهر نیز باعث می شد تا زنان از معرض ديد ، شناخت وحتى تصور وتخيل رهگذران محفوظ بمانند .
بنابراین یکی از عملکردهای مهم 'حجاب' تقلیل رویت پذیری زنان، ایجاد شباهت و پنهان نمودن تنوع و تفاوت و جهت دادن جامعه به سوی وحدت است. رویت ناپذیری زنان در زیر چادر و یا حجاب سیاه از سویی در جهت ایجاد الگوی وحدت اجتماعی و تنوع گریزی در جامعه سنتی اسلامی است و از سوی دیگر به منزله بی مکان کردن و قابل حرکت دادن اندرونی و فضای محصور زن است. اين بى مكان كردن فضاى محصور بسيار شبيه به همان سازوكارى است كه ميشل فوكو به نوعى ديگر از آن به عنوان پراكنده شدن ساز وكار هاى انضباطى درجامعه قـرن ١٨ فـرانسه ياد مي نمايد .
) ساز وكـار هاى انضبـاطى گرايش دارند كه نهاد زدايى شوند ، از دژهاى بسته اى كه در آنها عمـل مى كنند بيرون آيند وآزادانه جـريان يابند ، انضباط هاى يكپارچه وفشرده به روش هاى انعطاف پذير كنترل تجربه مى شوند ، روش هايى كه مى توان آنها را انتقال داد و سازگار كرد.۴)
درايران نيز بى مكان كردن اندرونى به معناى آوردن وپراكنده كردن انضباط محيط بسته اندرونى در جامعه بزرگ شهرى است . به كارگيرى اين ساز وكارهاى انضباطى درجهت همسان سازى حضور افراد وبه خصوص زنان در فضاهاى عمومى باعث شد تا همين اواخر يكى از قويترين تجربيات بصرى مسافران خارجى ويا ايرانيانی كه پس از سال ها به ايران باز مى گشتند كمبود رنگ و اشباع فضاى شهرها با رنگ سياه پوشش زنان باشد . پس از انقلاب و به ويژه در دهه اخير با ورود بيش از پيش زنان و دختران جوان به محيط هاى آمـوزشى و حـرفه اى كه اغلب تحت كنتـرل نگرش هاى سنتى هستند، به طور نا گفته پوشش مشكى و رنگ هاى كاملاً تيره به عنوان لباس رسمى زنان در محيط هاى حرفه اى وآموزشى شناخته شدند . به اين ترتيب با حضور بيش ازپيش وگاه نطلبيده زنان درفضاهاى شهرى ، مكان هايى كه برخى از آنها درانحصار مردان بودند به ناچار تعاريف جديدى يافتند ونظم وقوانين و ضوابط مردانه شان برهم ريخته شد . براي كنترل فضا واجتناب از زنانه شدن آن لازم بود تا دراولين قدم اين حضور زنانه كه حضورى فيزيكى بود تا حد ممكن تحت كنترل قرار گيرد . پس براى برقرارى دوباره نظم مردانه و اخلاق اسلامى درسطح شهر احتياج به اعمال انضباط جديدى بود كه با انضباط حاكم بر فضاهاى عمومى در زمان شاه بسيار متفاوت بود .
اين انضباط مى بايست ابتدا بر بدن و ظاهر بيرونى افراد و به ويژه زنان اعمال گردد تا نظم جديد درجامعه برقـرار شود و افراد تحت كنترل درآيند. براى اين كار بدن ، خود مى بايست تبديل به حصارى شود كه از بروز هر گونه تجليات واميال درونى فرد جلوگيرى كند و شخص تبديل به تصوير الگويى شود كه هنجار و ظاهرش كاملاً مطابق با الگوى مورد پذيرش جامعه اسلامى باشد . شعار ))حجاب مصونيت است نه محدوديت (( داراى كل معناى حجـاب درشكل جديد خود است . ازسويى حاكى ازاين است كه حجاب مانند حصـارى حفـاظتى و مانند ديـوارى بلند زنان را از خطر 'بيگانه' درامان و محفوظ مى دارد و از سوى ديگـر حضـور وى را درفضـاى شهـر جهـانى ممکن می نماید، زيرا با وجود حجاب حضور زنان در فضاهاى مردانه و سنتى و مذهبى شهر امكا ن پذير خواهد بود. فـوكو به نوعى ديگر از حصار انضباطى و همگن كردن مكان ها دراينجا بدن ها صحبت مى نمايد :
))انضباط گاهى مستلزم حصار است ((به عبارتى)) اختصاصى كردن يك مكان تا همگن با همه مكان هاى ديگر و بسته به روى خود . مكانى محفوظ با يكنواختى انضباطى.٥))
درايران اعمال اين انضباط درمورد زنان ومحصور كردن آن درفضاى باز شهرى ابتدا از طريق عمـومى شدن حجـاب صورت گرفت و سپس محـدوديت در انتخاب رنگ و هـمسانى ظاهرى افراد آن را باز هم منضبط تر و محصور تر نمود .
حتى امروز على رغم متنوع تر و رنگين تر شدن پوشش زنان در فضاهاى شهرى، رنگ مشكى كماكان حاكم قدر قدرت درمحيط هاى رسمى به شمار مى رود ، در واقع رنگ مشكى پوشش زنان بهترين ابزار براى يكسان سازى محيـط و حـذف عنصر 'غير' درفضـاهاى مـردانه محسوب مى شود. اما رنگ مشكى تنها يك رنگ تحميلى درمحيط هاى مردانه (رسمى) نيست ، بلكه بسيـارى از زنـان در فضـاهاى شهرى نيز از آن كماكان به عنوان يك استراتژى براى پنهان نمودن خود از نگاه ديگران ودرعين حال براى افزايش حضور آرام ودرعين حال فعال خود درجامعه مـردانه استفاده مي نمايند . به این ترتیب در انـدك زمانی سيـاست همسـان سـازى ظـاهرى که به عنوان بهترين ابزار كنترل اخلاق اسلامی و كيفيت حضور افراد و به ويـژه زنان در جامعه اعمال شد به صورت پارادوکسال باعث افزایش حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماع و در فضاهای عمومی متنوع شد .
چون تنوع و تفاوت و بروز آنها درجامعه اى كه گرايش به همگونى دارد، باعث جلـب نظر ديگران مى شود وفردیت شخص را نمایان تر و وی را ازديگران مستثنى مى نمايد، پس زنان براى حضور گسترده تر خود در فضـاهاى عمومى و اغلب مردانه شهر ، به نوعى مجبور به داشتن حضورى غايب درجامعه شدند ، حضورى كه ديده واحساس نشود . ميـل به نديده شدن در فضاهاى عمومى از سوى ديگر بيش از هر چيز نشانه احساس عدم امنيت درشهر را نشان می دهد و احساس اگاهی از تخطى از قوانين اندرونى. در جامعه ی اخلاق مدار اسلامی رؤيت و ديده شدن براى بسيارى از دختران و زنان جوان به منزله درمعرض قضاوت غير قرار گرفتن وجلب خطر تلقى مى شود .
به اين ترتيب رؤيت پذيرى درفضاى شهرى ايران داراى معناى دوگانه ومتضادى مى شود . اگر در جوامع غربی رؤيت شدن باعث ایجاد امنيت عمومي درفضاى شهرى می شود، براى بسيارى از زنان و جوانان ايرانى مترادف مى شود با نـداشتن امنيت وتحت كنتـرل دائـم ديگـران قرار گرفتن . اين نگاه كنتـرل كننده همان ابـزارى است كه ميشل فـوكو در معمارى زندان هاى سراسر بين 'Panopticon' (اثر بنتام) از آن به عنوان ابزار كنترل يك زندان بزرگ با فقط يك زندانبان ياد مي كند. ٦ زندان هاى سراسر بين معمـارى خـاصى دارند (كه بعدها درمدارس ، آموزشگاه ها، بيمارستانها ، ديوانه خانه ها نيز به كار برده شد) كه باعث مى شوند تا رؤيت پذيرى كليه افراد درآن واحد براى مقام كنترل كننده امكان پذير باشد ، بدون آنكه حضور شخص وى ديده شود . بنا براين رؤيت پذيرى و وقوف دائم فرد به وجود قدرت و امكـان حضـور شخص كنتـرل كننده منجر مى گردد تا فرد دائماً مقيد وملزم به رعايت انضباط باشد ، و رابطه بين نبودن امنيت و رؤيت پذيرى فرد اثر اين نوع معمارى را در افراد چنين بيان مى كند :
))اثر اصـلى سراسر بين عبـارت است از ايجـاد حـالتى هميشگى و پايدار در فرد محبوس شده كه در رؤيت پذيرى خود آگاه باشد ، حالتى كه عملكرد خودكار قدرت را تضمين مى كند . پس بايد به گونه اى عمل شود كه اثرهاى مراقبت هميشگى باشد ، حتى اگر كنش آن ناپيوسته باشد ، كه كامل بودن قدرت بالفعل بودن اعمال آن را غير ضـرورى سازد ... بنتام اىن اصـل را طـرح كـرد كه قـدرت مي بايست رؤيت ناپذير و وارسى ناپذير باشد. رؤيت ناپذير به اين معنا كه زندانى بى وقفه سايه بلند برج مركزى را كه ازآن جا مخفيانه زير نظر است در برابر ديد داشته باشد و وارسى ناپذير به اين معنا كه زنـدانى هيچ گاه نبايد بداند كه اكنون زير نظر است يا نه ، اما بايد مطمئن باشد كه هميشه ممكن است زير نظر باشد((. ٧
در فضـاى شهـرهاى بزرگ ايـران نيز زنـان با همين احساس كنترل هميشگى ولى پنهان به سرمى برند . بنابراين پـوشيـدن رنگ سيـاه در واقع تجربه پارادوكسال نوعى آزادى درعين پذيرش حصار وانضباط است . منضبط و همـرنگ ديگـران بودن باعث مى شـود كه فرد كمتر در معرض ديد سايرين قرار گيرد و در نتيجه درچـارچـوب خـود آزاد باشد . امـا ازسوى ديگر حاكميت رنگ سياه و همشكلى زنان ونـاموجود بودن هويت اجتماعى ـ فرهنگى ظاهرى افراد باعث مى شود تامرزهاى هويتى مخدوش شوند و باعث پديدار شدن مسائل اجتمـاعى فراوان گردد. الگـوسازى ها و همشكلى ها به این ترتیب بـاعث ایجاد تنش هاى جديد شدند و موجب شدند تا بسیاری از نشانه ها و تعريف هايى كه براى خوانايى جامعه وجود داشتند مخدوش گردند . در نتيجه كم رنگ شدن نشانه هاى هويتى درفضاهاى شهرى بسيارى از انحرافات جامعه به خصوص نزد زنان به علت رؤيت نشدن ازديده ها پنهان ماند. به اين ترتيب نبودن الگوهاى ظاهرى متعدد و در عوض وجود الگـوى پوششى دوگانـه ای (چادر یا مانتو-روسری٨) كه در عین حال در دوگـانـگى خود داراى بار ارزشى فراوانى هستند، دركنار نبودن آزادى براى انتخاب نوع پوشش به علت الزامات خانوادگى / اجتماعى/ فرهنگى/ مكانى/ زمـانى / همگی بـاعث شدند تـا بسياری از زنان در موقعيت هاى خاص ظاهر خود را به سادگى تغيير دهند و همـرنگ محيط و داراى هـويت تعريف شده اى گردند كه حضور آنها را درمكان خاص امكان پذير و قـابل توجيه مى نمايد . قدرت بى چون وچراى حاكميت 'ظاهر' در فضـاهاى عمومى درگـذر زمـان براى بـرخى تبديل به ابزارى شد براى كتمـان هويت و يا براى تغيير آن درزمان مقتضى. درفضاهاى عمـومى اين استـراتژى جـديد هـويتى بـاعث مى شود تا ) فرد در مناسبات اجتماعى مختلف اش استراتژى هويتى متفاوتى را انتخاب كند و در واقع توان واقعى ( هويت ) خود را در فضاهاى عمومى انكار نمايد(.٩ كتمان هـويت در فضـاهاى شهـرى به معنـاى ديگرى ، خـود حـاكى احساس عدم امنيت درجامعه است . اما عدم امنيتى كه زنان با متفاوت بودن خود در فضاهاى عمومى شهرحس مى كنند دقيقاً همان احساس عدم امنيت موجود درجامعه غربى نيست ، بلكه داراى ريشه هاى اخلاقى وسنتى خاص جامعه مرد سالار است . اين نوع احساس عـدم امنيت هـر چند كه در سالهاى اخيـر به مـراتب كمتـر شده است ـ و متـأسفانه جاى خود را به احساس عـدم امنيت متـداول درجوامع بزرگ شهرى در غرب داده است ـ هنوز درنحوه حضور زنان درشهر درمكان و در زمانهاى خاص تأثير چندانی نگذاشته است.
نقش زمان درمحصور نمودن فضا
))درجه اى كه ما مى توانيم به كشورهاى مختلف سفر كنيم ، درشب درخيابان ها راه رويم ويا درشهرهاى بزرگ خارجى مخاطره كنيم ، تنها به مسئله سرمايه ربط ندارد و بسيارى از مسائل ديگر را نيز دربرمى گيرد . تحقيقـات بيشمـارى نشان داده اند كه چگونه تحـرك زنان درفضاى شهرى به هزاران طريق ـ از خشونت جسمى ، تا در معـرض چشم چـرانى قرار گرفتن و با تنها حس اينكه در جا وفضاى خود نيستند ـ به وسيله مردان محدود مى شوند ونه به وسيله قدرت سرمايه.(( ۰۱
در مقايسه با بسيارى از كشورهاى غربى، عرف و هنجارهاى اخلاقى موجود در فضاهاى شهرى ايران باعث شده است كه فضاهاى عمومى ما نسبت به بسيارى از كشورهاى اروپايى داراى امنيت نسبتاً بالايى باشند . ميـزان قتل و جنـايت و تجـاوز حتـى درشهـرى مانند تهران هنوز بسيار كمتر از اكثر شهرهاى بزرگ اروپا و امريكاست . اما از لحـاظ فـرهنـگى چنين امنيتى درذهنيت زنان ومردان ما وجود ندارد . براى بسيارى از زنان ماحضور درخيابان ها و درفضـاهـاى عمومى در شب تنها و دير هنگام بيش از آنكه خطرى واقعى را به دنبال داشته باشند، به طور ناخودآگاه به صورت تخطى از قوانين اندرونى تعبير مي شود كه مستوجب تنبيه است . به عبـارت ديگر براى زنان ترس از حضـور درفضاى عمومى خارج از زمان ومكان مقرر، بيش از آن كه به دليل ناامنـى جانى ، مالى وناموسى باشد ، كه در فضـاهاى عمومى غربى رايج است ، به علت پايدارى قوانين تفكر سنتى و فضاى اندرونى درخيابان ها است . از طرف ديگر مخدوش شدن تعريف هاى ظاهرى و اخلاقى باعث شده تا امكان تشخيص درست از نادرست در بسيارى از موارد كاملاً سليقه اى ، مصلحتى وفرهنگى باشد وبه آسانى امنيت و شهروندى هر زن وحتي مردى را درخطر قراردهد. شب هنگـام درخيابانهاى شلوغ و محلات امن تهـران هنـوز هم كمتـر زنى به تنهايي ويا بدون وجود مردى خويشاوند جرأت پياده روى دارد درحاليكه در شهـرهاى اروپايى اين امـر لااقـل درمحلـه هاى امـن و درخيـابانهاى شلـوغ شهـر پـديده اى بسيار عام است .آنچـه درشهـرهـاى مـا واقعيـت دارد آن است كه الگـوهاى ذهنـى هـزار ساله هنوز بر فضاى شهرى ما حاكم است .
بـار ارزشى فـرهنگى شب در فـرهنگ مـا پس از انقـلاب باز هم فراتر رفته وبسيارى از حركتهاى زنان را محدود كرده است . پيش قضاوتهاى فرهنگى باعث شده تا حضور زنان تنها را با هر ظاهرى در شب به عنوان تخطى درعرصه اى كه شب آن را ملك بى رقيب مرد كرده است محسوب شود . حضور زن در بسیاری از فضاهاى عمومى در شب تنها به دو نوع قابل تحمل است: به تنهائی در محيـط بسته اتومبيل و درخيابان همراه با مردى خويشاوند از نظر اخلاق اسلامی و مردی همراه و 'حامی' از نظر دیگران. به عبارتى ديگر شهربزرگى چون تهران كه در روزهـزاران زن درخيـابانهاى آن رانندگى ميكنند و در خیابانها و فضاهای مختلف آن بدون کوچکترین احساس ترس و يا ناراحتى تردد مى كند درشب تبديل به فضايى بسته براى زنان مى شود كه حضور آنها طبق قوانین اندرونی و اغلب با برداشتهایی ازالگوهاى فرهنگى منفى توجيه مى گردد .
خـروج از انـدرونى
زنـان ايـرانى درفضـاى شهرى درالگوى پيچيده اى بسر مى برند كه آميزه اى است عجيب از زندگى مدرن و انگاره هاى سنتى ـ فرهنگى محدود كننده. محـدوديت ها و حصـارهـاى فرهنگی ايجـاد شده براى زنان درفضاى اجتماعى ودرعرصه هاى عمومى باعث شده تا زنـان از مـوقعيت خود به خـوبى نتوانند بهره ببرند و مجبور باشند تا حد ممكن خود را به عنـوان يك عنصـر 'غير' از صـورت مسئله فضاهاى شهر و عـرصه هاى عمومى حذف كنند و نيـازهاى خود را به عنوان يك زن منكر شوند. اين روند هرچند در حال كمتـر شدن است امـا رفتـار شهرى ونحوه حضور زنان درشهـر مـؤيد اين مسئله است كه بـروز تفاوت و وجود 'غير' (اعم از زنان ، جوانان ويا تمامى افـرادى كه در الگـوهـاى ارائـه شده نمى گنجند) هنـوز درجـامعـه ایران به راحتی پـذيرفتنى نيست . ايـن امـر بخصـوص درمـورد مهـاجـران افغـانى ويا غربتى هاى ساكن تهران نيز به خوبى مشهود است زيرا سالها اين دو گروه درديد عامه مردم مسئول اغلـب تخلفـات وجرائـم در فضـاى شهـرى بودند و هستند . شايد علت اين مسئلـه را نيز درتفـاوت ظاهـرى ودرنتيجه رويت پذيرى بيشتر آنها نسبت به ديگران بايد ملاحظه نمود .براى درك بهتر از جايگاه زنان درفضاهاى عمومى جامعه واز ديدگاه رسمى وسنتى مى توان به مثالى درمورد جـايگـاه سنتی زنـان در مـراسم سخنرانيهـاى مذهبى و يا حتى در برخى ازكنفرانس ها و دانشگاهها اشاره نمود . پس از انقلاب اسلامی در بسیاری از گردهمائی ها زنان و مردان جدا از یکدیگر می نشینند. دربسیاری از این امـاكن مـردان در بهترين جاها و در مركز وجلو قرار مى گيرد وحال آنكه زنان درعقب ، درحاشيه و در مكـانهايى كه امكـان رؤيت شدن ندارند قرارمى گيرند. به همین ترتیب در برخی از کلاسهای دانشگاه زنان در عقب و مردان در جلو می نشینند. آنچه جالب است واکنش مثبت بسیاری از زنان نسبت به این امر است که به عنـوان يك اصـل ناگفته و مقبول خود زنان نيز تلقى مى گردد . زيرا درحاشيه قرار گرفتن برابرمى شود با رؤيت نشدن و بنابراين حفظ امنيت/آزادی در فضاى اندرونى .
درحاشيه قرار گرفتن زنان وميل به حذف آنان (اجبارى واختيارى) از عرصه هاى عمومى وبا دلايل گوناگون (حتى گاه با اعمال خشونت جسمى وجنسى) پديده خاص ايران نيست ، درجـامعه غـرب نيز زنـان هنـوز به دنبال حقوق شهـروندى خود هستند و هنـوز درعرصه هاى عمومى ، سياسى ، اقتصادى واجتماعى كم وبيش جايگاه حاشيه اى دارند . اما تفـاوت جـامعه ايران با جامعه غرب اين است كه درایران درعين اينكه زنان بيش از پيش و حتى درمواردى مانند تحصیلات عالی١١ پا به پاى همجنسان خود درغرب وارد عرصـه هاى عمـومى شده اند ، امـا كمـاكان حصارها ، محدوديت ها ودرحاشيه قرار گرفتن آنها به صورت واضح ، مرئى وبا اصرارى غير قابل انكار وجود دارد. درحـالى كه درجامعه غرب بسيارى برعليه اين گونه حاشيه نشينى ها به پا خاسته اند ، و نظم جامعه نيز هرچه بيشتر نيل به سوى پذيرش تفاوت ها مي كند .
به همین علت و برای ورود مرئی به عرصه عمومی زنان ايرانى امروز سعي دارند به انحاء مختلف و با تأكيد بر 'بـودن' و زن بـودن خود در فضاها و در عرصه هاى مختلف حضور متفاوت خود نشان دهند . ازانواع سنت شكنى هاى ظاهرى دختران جوان تا گرفتن قدرت سياسى زنانى كه در وزارتخانه ها ، دردانشگاهها وحتى در مجلس شوراى اسلامى بر متفاوت بودن خود ولزوم تصحيح نگرش ها درمورد زنان صحـه مى گـذارند ، تا حضور شیرین عبادی در مراسم اعطای جایزه نوبل بدون حجاب اسلامی ، همگى مـؤيد آن است كه زنـان ایرانی برآنند كه جـايگاه واقعي خود را درجامعه ودرعرصه هاى عمـومى ایران و جهان بيابند . اگر حضـور غـايب زنان و رؤيت نشدن آنان دربرهه اى از زمان منجر به قدرت گيرى آرام اما خدشه ناپذير آنان درعـرصه هـاى مختلف اجتمـاعى/سياسى وفـرهنگى شد ، امروزه بيش از هر زمان ديگر عرصه هاى عمومى در تماميت خود به كليه شهـروندان اعـم از زنان ، مردان ، كودكان و سالمندان با حضورى متفاوت متعلق است . درعصر جهانى شدن وحاكميت اينترنت در عرصه هاى مختلف دوران شهرهاى محصور وفضاهاى بسته اندرونى به سر رسيده است.
پانوىس ها:
١- روایتی از این مقاله برای اولین بار در مجله معماری و شهرسازی شماره ٦٤-٦٥ در فروردین ١٣٨١ در تهران به چاپ رسید.
٢- خانم مسرت امىر ابراهىمى، جامعه شناس و شهر شناس و دكتر جغرافىاى تكاملى و استاد دانشگاه تهران هستند.Masserat@yahoo.com, www.urban-ity.com
٣- فضای اندرونی دارای عملکردها و تعاریف متفاوت و متعددی است. زمانی صحبت از فضاهای زنانه ای است که در آن تولید فضا به وسیله سازماندهی اجتماعی و نظم زنانه صورت می گیرد و زمانی دگیر بحث بر سر قدرت شکل دهنده این فضا از خارج به وسیله اقتدار مردانه است که باعث می شود که کلیه حرکات زن و نحوه بودن و حتی خوراک و پوشاک و معاشرت وی تحت کنترل مرد خانه قرار گیرد. از دیدگاه معماری خانه های سنتی و قدیمی ایرانی / اسلامی دارای دو قسمت بیرونی و اندرونی بودند. قسمت اندرونی که در قسمت داخلی خانه جای داشت فضای خصوصی و متعلق به زنان و خانواده بود و هیچ غریبه ای حق ورود به آن را نداشت. در حالیکه قسمت بیرونی که فضای عمومی خانه را مانند اتاق پذیرائی ، حیاط و ورودی را شامل می شد قسمت مردانه خانه بود که زنان در زمان ورود به آن می بایست رعایت حجاب و اخلاق اسلامی را بنمایند.
٤- مىشل فوكو، ''Surveiller et punir ''،نشر گالىمار ١٩٧٥، ص ٢٤٦
٥- مىشل فوكو، همان، ص ١٦٦
٦- از این اثر فوکو بسیاری از اندیشمندان در تحقیق های خود در مورد کنترل افراد در فضاهای مختلف و به صور گوناگون استفاده نموده اند از جمله می توان به مقاله زیر اشاره نمود که در آن نشان می دهد که تفکر و شیوه کنترل متداول در زندان های سراسر بین چگونه در جامعه مدرن امروزی و در عرصه های عمومی مورد استفاده قرار می گیرد. در بسیاری از کشور های غربی و به خصوص در امریکا کنترل افراد از طریق قدرتی که نمایان نیست به صورت استفاده از اطلاعاتی که از طریق کارتهای بیمه اجتماعی و کارت های بانکی از افراد جمع می شود صورت می پذیرد. نگاه کنید به : Matt Hannah : Imperfect Panocpticism
٧- مىشل فوكو، همان، ص ٢٣٥
٨- چادر به عنوان پوشش سنتی و یکپارچه سر تا پای زن را در خود پنهان می کند. چادر بیش از همه انتخاب زنان سنتی است (بدون در نظر گرفتن توانائی اقتصادی انها ) اگر در کارهای دولتی و نزد دولت زنان ایران چادر در وهله اول مورد نظر است مانتو و مقنعه (روسری که کاملا سر و شانه ها را تا روی سینه می پوشاند) حجاب جایگزین برای زنان فعال در محیط های دولتی (اداری / آموزشی) است. درحالیکه مانتو و روسری به عنوان حجاب مدرن انتخاب زنان مدرن و یا شاغل در مشاغل غیر دولتی می باشد. پس از روی کار آمدن آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور بیش از پیش زنان مدرن و دختران جوان از پوشیدن رنگهای متنوع و مدل های مد روز استقبال کردند و به این ترتیب فضای شهر را دوباره علی رغم نگهداری حجاب کاملا متنوع نمودند.
٩- مجتبی صدریا ، "کنش زخم ، پلی فرمی درباره هویت" فرهنگ توسعه ، شماره ٤٨ ، فروردین ١٣٨٠ ، تهران ، ص٢٧.
١٠- دورىن مىسى(Space Place and Gender ،(Doreen Massey، نشر دانشگاه مىنسوتا، مىنىاپلىس، ١٩٩٤، ص ١٤٨.
١١- آمار دانشجویان ورودی دختر به دانشگاههای ایران از سال ١٩٩٨ تا به حال بیش از ٥٠% کل جمعیت دانشجوئی و در سال اخیر بیش از ٦٣% ورودی به دانشگاههای ایران بود.