یک صندلی روی صحنه است و یک اجراگر.
اجراگر یه اجرا چجوری شروع میشه؟ وقتی اجراگر شروع کنه به حرفزدن؟ وقتی تماشاگرها وارد سالن بشن؟ وقتی اجراگر یک قدم جلو بیاد؟ وقتی نور سالن تغییر کنه؟
همۀ اینها میتونه باشه، چون اجرا یک قرارداده بین تماشاگر و اجراگر و ما باید بتونیم سر جزئیاتش به تفاهم برسیم.
ما یک ساعت وقت داریم توی این سالن با هم باشیم و میخوایم این اجرا رو شروع کنیم. شاید بتونیم شاید هم نتونیم. بعد از یک ساعت، ما در هر وضعیتی که باشیم باید سالن رو ترک کنیم.
(رو به اتاق فرمان.) لطفاً نور اجرا رو بده!
اونجا قراره یک اجرا دربارۀ سکوت شروع بشه.
قبل از شروع اجرا، من باید خودم رو به شما معرفی کنم. من نازنین صنعتکار هستم، متولد ۱۸ اردیبهشت ۶۸، فارغالتحصیل رشتۀ اتاقِ عمل از دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۹۱، و حالا هم دانشجوی رشتۀ تئاتر پردیس هنرهای زیبا. تقریباً ۱۰ سال به عنوان کمک جراح در بیمارستانهای مختلف تهران کار کردهم. اسفند ۹۷، توی دانشگاه تهران یک ورکشاپ تئاتر مستند برگذار شد که من در اون شرکت کردم و در جلسۀ اول اتفاقی رو که در گذشته برام افتاده بود مطرح کردم. ما در طول ورکشاپ اون مسأله رو بررسی کردیم و در شهریور ۹۸، چند شب توی همین سالن، یک اجرا دربارۀ اون اتفاق داشتم به اسم «بررسی طول موج سکوت پیش از دگردیسی».
در پسزمینه، فیلم اجرای سال ۹۸ بدون صدا پخش میشود.
من در ابتدای اون اجرا هم همین سؤال رو پرسیدم: اجرا کی شروع میشه؟
اونوقتها فکر میکردم اجرا هر شب داره شروع میشه ولی، بعد از گذشت ماهها از شبهای اجرا، فهمیدم اجرا فقط در یکی از شبها شروع شده بود.
(به دستیار.) ممکنه یه صندلی برای وکیل در صحنه بذارید؟
یک صندلی در صحنه، به عنوان جایگاه، برای وکیل گذاشته میشود.
برای اینکه اجرا شروع بشه، من باید بهتون بگم برای ساختن این اجرا به چه چیزهایی فکر کردم.
ما در تمام طول ساختن داشتیم اتفاقی رو که در سال ۹۵ برای من افتاده بود بررسی میکردیم. واکنش من به اون اتفاق سکوت بود و من در تمام طول ساختن به مسألۀ سکوت فکر میکردم، به اینکه چند نوع سکوت داریم، سکوتها چه فرقی با هم دارن، به اینکه سکوتها چقدر طول میکشن: یه ثانیه، یه دقیقه، یه ماه، یه سال...
من یه لیست از سکوتها درست کردم:
سکوت بین نتهای موسیقی؛
سکوت یک عروس سر سفرۀ عقد؛
سکوت عاشقانۀ دو نفر وقتی دارن به هم نگاه میکنن؛
سکوت توی کتابخونه؛
سکوت شاگردها وقتی استاد داره حرف میزنه؛
سکوت یکدقیقهایِ آدمها برای کسی که مرده؛
سکوت یک پزشک وقتی به صدای قلب مریضش گوش میده؛
سکوت یک زندانی سیاسی زیر شکنجه؛
سکوت یک شاهد توی دادگاه.
این سکوتها چه فرقی با هم دارن؟
به این فکر میکردم که شاید سکوتها در خودشون انرژی دارن و تفاوت اونها در مقدار انرژی ذخیرهشده در خودشونه.
بعضی از سکوتها انرژی خیلی زیادی دارن که شکستن یا نشکستن اونها میتونه روی زندگی آدمهای دیگه اثر مثبت یا منفی بذاره...
من داشتم سعی میکردم سکوت خودم رو بشناسم و واقعاً بفهمم این سکوت چجوری به وجود اومد. سعی کردم بفهمم دلیل هر سکوت چیه، چون پشت هر سکوتی یه دلیلی هست.
مثلاً سکوت بین نتهای موسیقی بهخاطر زیباییشناسیه؛
سکوت یه پزشک موقع گوشدادن به ضربان قلب مریض میتونه بهخاطر تمرکز باشه؛
سکوت یه زندانی سیاسی زیر شکنجه میتونه بهخاطر تعهد باشه؛
سکوت یه شاهد توی دادگاه میتونه بهخاطر ترس باشه، شاید هم منفعت، شاید بیتفاوتی...
این خیلی کار سختی بود چون پشت بعضی از سکوتها دلیلهای زیادی بود، دلیلهایی که ممکنه به فکر آدم هم نرسه...
من در کنار لیست سکوتهام دارم یه لیست از دلایل پنهان در سکوتها رو هم مینویسم، که نمیدونم تا کی ادامه داره. شاید تا آخر عمرم هم کامل نشه.
(به دستیار.) ممکنه یه صندلی برای جایگاه دادستان بیارید روی صحنه؟
صندلی برای جایگاه دادستان روی صحنه گذاشته میشود.
برای شروع این اجرا ما به یک جایگاه برای دادستان نیاز داریم.
من به این نتیجه رسیده بودم که سکوتها در خودشون انرژی دارن و وقتی شکسته میشن اون انرژی آزاد میشه.
سکوتهایی که انرژی زیادی دارن میتونن زندگی آدمها و حتی یه جامعه رو تحت تأثیر قرار بدن.
سکوتها میتونن تبدیل بشن به کلمه،
به یه صدا،
به یه اعتراض،
به یه انصراف،
به یه استعفا،
به یه مرگ،
به یه اعتراف،
به یه سند،
به یه شهادت...
و من همیشه به این فکر میکردم چه اتفاقی برای سکوتهای فراموششده میفته ـــ سکوتها وقتی فراموش میشن باز هم وجود دارن.
من، سال ۹۸، توی همین اجرا سکوت خودم رو به یک سند تبدیل کردم و از مخاطبان هم خواستم، اگه سکوتی دارن که میخوان به سند تبدیلش کنن، این کار رو انجام بدن. من تعداد زیادی سند از سال ۹۸ دارم که پیشم گذاشتهن. بعضیها هم سند خودشون رو بردن... من اونوقت از یکی از تماشاگرها خواستم بیاد و سند من رو با صدای بلند بخونه.
الان هم از یکی از شما میخوام که بیاد و سند من رو با صدای بلند بخونه.
یکی از تماشاگران وارد صحنه میشود و سند را از اجراگر میگیرد و بلند میخواند.
متن سند: سال ۹۵، من در بیمارستان اطفال کار میکردم. یکی از مریضهای ما، یک کودک دوساله، بعد از عمل جراحی ـــ عمل موفق بود ـــ و انتقال به بخش بهخاطر سهلانگاری و عدم مراقبت صحیح مُرد. بعد از شکایت خانوادۀ بیمار، مسئولان بیمارستان پروندۀ بیمار را کاملاً تغییر دادند. علت مرگ نامعلوم اعلام شد. ما همه این موضوع را میدانستیم.
مخاطبْ سند را به اجراگر میدهد و مینشیند.
از جلسۀ اول ورکشاپ که سکوتم رو مطرح کردم، داشتیم به این فکر میکردیم که چرا... چهچیزی باعث شد من سکوت کنم؟ سعی کردم از همه نظر موضوع رو بررسی کنم و دلایل زیادی رو برای خودم مرور کنم. ولی من در تمام اون مدت داشتم یک واقعیت بزرگ رو انکار میکردم و واقعاً دلم میخواست اون واقعیت وجود نداشته باشه. روز اول که رفتم جلسۀ تئاتر مستند، یادم نبود که باید با خودمون یک سند ببریم. توی جلسه دیدم همه سند آوردن. من یاد این اتفاق افتادم و مطرحش کردم. واقعیت اینه که اگه ورکشاپ تئاتر مستند نبود ممکن بود هیچوقت به این مسأله فکر نکنم. قبل از اون روز حتی ۵ دقیقه هم به این مسأله فکر نکرده بودم. به این واقعیت که فکر کردم، از خودم ترسیدم. سال ۹۸، به تمام مخاطبان گفتم من از خودم میترسم چون مطمئن نیستم توی موقعیتهای مشابه چیکار میکنم.
(به دستیار.) ممکنه جایگاه شاهد رو در صحنه آماده کنید؟
یک صندلی به عنوان جایگاه شاهد در صحنه قرار داده میشود.
یکی از شبهای اجرا، یکی از تماشاگرها آخر اجرا بهم گفت: «چرا نگفتی؟ چرا حالا نمیگی؟»
من سعی کردم دلایلم رو بهش توضیح بدم و شرایط خودم و همهچیز رو بگم، ولی قانعکننده نبود. بقیۀ کسانی که بودن شروع کردن از من سؤالپرسیدن. بعضیها از من دفاع میکردن، بعضیها من رو محاکمه میکردن، قضاوت میکردن. توی جمعِ اون شب یک نفر حضور داشت که پدرش رو سر خطای پزشکی از دست داده بود. اون هم ازم پرسید: «چرا الان نمیگی؟»
بهش گفتم من حتی اسم اون بچه رو هم نمیدونم...
اجرا به یه دادگاه تبدیل شده بود و من حس میکردم نباید اینجوری میشد. اون شب حتی من گفتم که این یه اجراست و یه دادگاه نیست...
ماهها بعد که به همهچیز فکر میکردم، فهمیدم تنها شبی که اجرای من واقعاً شروع شد همون شب بود. اجرای من باید به یه دادگاه تبدیل میشد. این اجرا فقط وقتی به یه دادگاه تبدیل بشه شروع میشه.
من از شما میخوام که به من برای برگذاری این دادگاه کمک کنین. اینجا جایگاه وکیل منه. کسی که فکر میکنه میخواد از من دفاع کنه میتونه به این جایگاه بیاد.
اینجا جایگاه دادستان این دادگاهه، که اتهام من رو بررسی میکنه و ازم دربارۀ اون اتفاق سؤال میپرسه. کسی که تمایل داره دربارۀ سکوت من از من سؤال بپرسه میتونه به این جایگاه بیاد.
اینجا جایگاه شاهده. شاهد در این دادگاه کسیه که خودش مرتکب سکوت شده و این وضعیت رو درک کرده یا کسی که بهخاطر سکوت کسی آسیب دیده. اگه کسی در جمع با چنین وضعیتی حاضر باشه میتونه از وکیل بخواد تا اون رو به جایگاه دعوت کنه.
و تمام کسانی که حاضرند در نقش قاضی خواهند بود و امکان تغییر نقشها با اجازۀ دادستان وجود داره.
من در جایگاه متهم قرار میگیرم و انتظار میکشم تا اجرا شروع بشه.
(به دستیار.) چقدر دیگه زمان داریم؟
دستیار ۴۰ دقیقه.
اجراگر ما ۴۰ دقیقۀ دیگه وقت داریم تا در این سالن باشیم. من منتظر میشم که اجرا شروع بشه و هر دقیقه که در انتظارِ شروعشدن اجرا هستم یکی از اسناد سال ۹۸ رو از بین میبرم.
اجرا به صورت مشارکتی آغاز میشود یا انتظار ادامه پیدا میکند و اسناد از بین میروند. با پایان زمان قراردادی اجرا، همه باید سالن را ترک کنند.
۱۴۰۰