٢٥ دی ١٣٩٦

نسخه #١

٢٥ دی ١٣٩٦، galkirn

آرشیو اعتراض‌های حومه شهری ۳- پاسگاه پلیس کلیشی

گل کیرن, نیلوفر تاجری

«جهان مستعمراتی جهانی است که به دو بخش تقسیم می‌شود. خط فاصل و مرز این دو جهان را پادگان و پاسگاه پلیس نشان می‌دهد. [...] منطقه‌ای که بومیان در آن زندگی می‌کنند مکمل منطقۀ مستعمره‌نشینان نیست. این دو منطقه در تضاد با یکدیگر قرار دارند». (فرانتس فانون)

فرانتس فانون دریافته بود که خشونت استعماری بر مکان حک می‌شود. گرچه او مکان استعماری را وصف می‌کرد، اما امروزه حین خواندن نقل‌قول بالا تصویری که به ذهن متبادر می‌شود تصویر حومه‌های شهری (banlieue) پسا-استعماری در فرانسه است. لئوپولد لامبر به بررسی جغرافیای پاریس و حومه‌های آن پرداخته است و به این نتیجه دست یافته که وقتی به رابطۀ مکانی بین پایتخت و حومه‌های فقیرتر آن می‌پردازیم، باید از «دژ پاریس» سخن بگوییم. از زمان شورش‌های سال 2005، این تقسیم شهری با نظامی‌شدن مناطق شهری، نوسازی مناطق نزدیک به ایستگاه‌های قطار، و خروج نهادها و خدمات عمومی و اجتماعی از حومه‌های شهر تشدید شده است. پاسخ سیاسی حزب سوسیالیست (همان راه سوم چپ) شباهت بسیاری با دیدگاه و صدای راستگرایان داشت: هر دو طرف خواهان توانمندسازی بیشتر نیروهای پلیس بودند. همانطور که اَسن بلمسو (Hacène Belmessous) نشان می‌دهد، پس از 2005 پلیس به شریکی اصلی در نوسازی شهر تبدیل شد و مستقیماً در کنترل و نظارت بر فضاهای عمومی و در برخی موارد حتی نیمه عمومی (همچون لابی هتل‌ها، راهروها و آسانسورها) مشارکت داشت. مسائل دیگری نیز همچون ساخت جاده‌ها، کاهش فضاهای عمومی و روش‌های مورد استفاده در نظارت بر مناطق مختلف مطرح‌اند.

در اینجا بود که شهرگرایی در مقام مسئلهای مشخصاً نظامی (دوباره) ظاهر شد و ساکنان مناطق شهری شروع به ساخت (یا ردّ) هویت‌هایی کردند که از سوی آپاراتوس حاکم بر آنها اعمال می‌شد. این اتفاق چندان تعجب‌برانگیز نیست، در واقع این یک بازنگری تاریخی است و باید مد نظر قرار داد که این شهرک‌های جدید (villes nouvelles) پس از جنگ از سوی دولت پسا-استعماری فرانسه برنامه‌ریزی و اجرایی شدند. طی دهۀ 1950، همزمانی استعمارزدایی و رونق شهرنشینی سیاست شهرسازی در فرانسه را برجسته ساخت. دولت شهرک‌های جدید را از طریق مدیریت جدید صندوق سپرده‌گذاری و واگذاری (Caisse des Dépôts et Consignations) کنترل می‌کرد و طرح این شهرک‌ها از سوی متخصصان یقه سفیدی اجرایی می‌شد که از مستعمرات سابق در شمال آفریقا استخدام شده بودند. به دلیل ناآرامی در مراکش و شورش‌های کازابلانکا که منجر به مبارزات استقلال شد، مدیران، برنامه‌ریزان و معماران به فرانسه بازگشتند، متصدی پست‌های کلیدی در صندوق سپرده‌گذاری و واگذاری شدند، و به اجرای همان رویکردهای برنامه‌ریزی و ساز و کارهای طراحی پرداختند که پیشتر در مستعمرات به آزمون گذاشته بودند. در نتیجه از همان ابتدای کار و همزمان با مهاجرت مردم از مستعمرات سابق به شهرهای فرانسه، منطق و کنترل نظامی به عنوان هدف و ابزار شهرسازی به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از مراکش به شهرک‌های جدید نقل مکان کرد.

تغییر ساختار و آرایش برنامه‌ریزی‌شدۀ مکان و نظامی‌شدن آن از 2005 به این سو صرفاً تداوم همان منطق دوتایی و استعماری «ما» و «آنها» است، تداوم کنترل موجودات از یک سو و بدن‌ها و مکان‌های تحت کنترل از سوی دیگر، آن هم به شکل نوسازی شهری و پیرو آموزۀ نئولیبرال. این امر همان خط فاصل و مرز پسا-استعماری را تقویت و حتی تشدید می‌کند که در گذشته منجر به شورش شده بود. به عبارتی، خشونتی نئواستعماری را برپا می‌کند که بر مکان حک می‌شود. با خروج فزایندۀ خدمات سیاسی و اجتماعی از حومه‌های شهر از 2005 به این سو، پاسگاه‌های پلیس گاهی تنها ساختمان‌های دولتی باقیمانده‌اند که بیش از پیش به چشم می‌آیند. در مورد شهرک کلیشی-سو-بوآ (Clichy-sous-Bois)، همان جایی که در 2005 شورشی رخ داد، شهرداران سی سال بود که خواستار استقرار پاسگاه پلیس بودند. پس از شورش 2005 تصمیم بر آن شد که خواسته‌شان محقق شود.

در مستند جامعهشناسی یک هنر رزمی است (به کارگردانی پی‌یر کارل، 2001)، صحنه‌ای در آخر فیلم هست که در آن پی‌یر بوردیو در یک مرکز فرهنگی در شهرک ول فوره (Val Fourré) با یکی از ساکنان جوان این شهرک به نام سعید صحبت می‌کند. سعید می‌گوید: «ما ازشان مرکز فرهنگی می‌خواهیم و آنها به ما یک پاسگاه بزرگ پلیس می‌دهند، با مجسمه‌هایی در جلویش تا مدعی شوند آنها هم فرهنگ‌‌شناسند. اما اگر این مجسمه‌ها را بردارید، می‌دانید چه خواهید دید؟ هیچ چیز به جز یک پاسگاه پلیس و خشونتی که نمایندگی می‌کند.»

ایستگاه پلیس شهرک کلیشی شکل پیچیده‌تری دارد. یک ساختمان کاربردی صاف و ساده با مجسمه‌ای در درگاهش نیست. بلکه خودش یک مجسمه است. کنار زدن مجسمه به منظور مشاهدۀ خشونتی که پاسگاه پلیس نمایندگی می‌کند دیگر امکان‌پذیر نیست. پاسگاه پلیس کلیشی شبیه یک مرکز فرهنگی، یک مجسمه، یا یک بنای یادبود است. زبان معماری آن به روشنی برگرفته از حیطۀ فرهنگ است و در معماری آن گرایشی به فرم بنای یادبود و «مجسمه» در دهه‌های 1990 و 2000 دیده می‌شود. اکثر پاسگاه‌های پلیس در داخل و بیرون خود آنتاگونیسم «خشن» یا «تسلیحاتی» را تقویت می‌کنند. اما این پاسگاه و چند پاسگاه معدود دیگر – البته به میزانی کمتر – در نمای بیرونی خود یک آنتاگونیسم فرهنگی را نیز تقویت می‌کنند و خود را به لحاظ مصالح به کار رفته، بیان فرمال و سبک از ساختمان‌های مسکن عمومی فرانسه در محله متمایز می‌سازند. به نظر می‌رسد پلیس در مقام یک نهاد اقتدار عمومی صرفاً فرهنگ را به صورت یک مجسمه در مقابل ساختمانش ارج نمی‌نهد، بلکه گویی خود «فرهیخته» و بنابراین نیرویی برتر و ممتاز است. در اینجا جنبۀ مالی ماجرا نیز از اهمیت برخوردار است: این ساختمان دو برابر یک پاسگاه پلیس معمولی خرج برداشت، یعنی یازده میلیون و سیصد و شصت هزار یورو (در مقایسه با پاسگاهی که تقریباً در همان زمان شرکت XTU در شهرک سن دنی (Saint-Denis) در حومۀ پاریس ساخت).

این ساختمان بیانگر نوعی پیروزی برای پلیس پس از شورش‌های 2005 است. در اینجا روایت رسمی و واحد قدرت ما را برمی‌گرداند به منطق شهرسازی حومه‌ها و تاریخ شهرگرایی استعماری در مراکش. دوگانه‌ای که به نظر می‌رسد این ساختمان بازتولید می‌کند – یعنی پلیس در برابر آشوبگران، و به لحاظ مکانی، پاسگاه پلیس در برابر مسکن‌های عمومی – چیزی بیش از یک آنتاگونیسم تسلیحاتی است: آنتاگونیسم فرهنگی نیز هست. با این حال، این دوگانۀ «پلیس در برابر آشوبگران» دوگانه‌ای کاذب است، زیرا این دو حریفانی هم‌سنگ و برابر نیستند – عدم تقارن خشونت و کنترل در کار است. تصویر این دوگانه فی‌نفسه ابزاری ایدئولوژیک است و وضع موجودِ «ما در برابر آنها» یا پلیس در برابر آشوبگر را بازتولید می‌کند. با این حال، مسکن عمومی‌ای را که در این تصویر می‌بینیم، همچون پاسگاه پلیس، یک ساختمان دولتی است. فضای حومۀ شهر در شکل مسکن عمومی فضایی است که توسط دولت تولید شده است. دولت اصول شهرسازی مدرن خود را در بستر استعماری مراکش متصور شد. این تصور را در فرانسه پیاده کرد: حال آن را کنترل می‌کند، مدیریت می‌کند، بازسازی می‌کند، از بین می‌برد، خصوصی‌سازی می‌کند، اجاره‌بهایش را افزایش می‌دهد یا کاهش آن را مدیریت می‌کند. به همان اندازه که آن را از زیرساخت‌ها یا خدمات عمومی جدا می‌کند، آن را به خدمات عمومی متصل می‌سازد که در این مورد خاص به معنای پاسگاه پلیس است.

...